مصباح الهدی

نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولاء

مصباح الهدی

نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولاء

مصباح الهدی

مجموعه نکات عرفانی از آیت حق ، مجذوب سالک ، عارف واصل ، مجمع فضائل شریعت و طریقت و حقیقت ، مرحوم حاج میرزا محمّد اسماعیل خان احمد دولابی، رضوان الله تعالی علیه

طبقه بندی موضوعی

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصباح الهدی» ثبت شده است

حاج اسماعیل دولابی :

خداوند از هرچه فکر کنیم به ما نزدیک تر و ما از هرچه فکر کنیم از خدا دورتریم.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۱۹
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

هر قدر هم که ما از خدا دور باشیم ، او بسیار به ما نزدیک است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۱۷
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

خداوند می فرماید : { اذا سالک عبادی عنی فانی قریب } ای پیامبر هنگامی که بندگانم در مورد من سوال می کنند ، من نزدیکم. نفرمود : { قل ان الله قریب } خدا آن قدر نزدیک است که جایی برای واسطه نمی گذارد.
{ اجیب دعوة الداع اذا دعان } یعنی وقتی دعوت کننده مرا به خانه دلش دعوت کند ، اجابت می کنم. اول اجابت را ذکر فرموده و بعد دعا را.اجابت خدا جلوتر از دعای دعاکننده است.یعنی خواست شما از آثار اجابت ماست.
{فلیستجیبوا لی } پس بپذیرند و مرا اجابت کنند.مثل این است که العیاذبالله دارد التماس می کند که این پیغام را از من بپذیرید.
{ و لیومنوا بی } و به من ایمان بیاورند. یعنی همان طور که من خدا به تو ایمان دارم ، تو هم به این حرف من ایمان بیاور ، { لعلهم یرشدون } تا شاید به رشد برسند.
خداوند مرشد است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۱۶
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

حضرت امیر علیه السلام فرمودند : { اولنا محمد و آخرنا محمد و اوسطنا محمد و کلنا محمد }

دامن کلنا شیعیان و محبین را هم می گیرد . در رجعت همه ی مومنین علی نما می شوند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۱۰
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

رجعت بزرگتر از ظهور است.در دوران رجعت ، همه علی نما می شوند . به هر کس که نگاه کنی علی را در او می بینی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۸
مرحوم حاج اسماعیل دولابی
حاج اسماعیل دولابی :
هر چه بشر رشد می کند ائمه یک سر از آخرت به دنیا می زنند و رجعت می کنند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۶
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

دنیا را بعد از آخرت دیدن خوب است . وقتی از دنیا عبور کردی و به آخرت رسیدی و امام را ملاقات کردی و با امام به دنیا بازگشتی ، اسمش رجعت است . آن وقت به هر کس نگاه کنی او را اصلاح و زیبا می کنی . خیر اشخاص در این خواهد بود که به آن ها نگاه کنی . نظرت ، نظر برکت و رحمت است و دیگران را تکمیل میکند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۲
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

دو بار به دنیا آمدن خوب است . احادیث هم همین را می گویند که رجعت واقع خواهد شد . اوایل من به مسجد می رفتم و با علما رفت و آمد داشتم اما بیست سال رفتم توی خانه و خلوت کردم . حالا خدا دوباره مرا به دنیا برگرداند و با شما نشسته ام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۵۹
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

همان طور که خداوند فرمود : { اقرا کتابک } مدیر خوب هم کسی است که به زیر دستانش بگوید من تو را قبول دارم ، خودت کار خودت را کنترل کن ، من نمی گذارم کسی در کار تو دخالت کند . مدیر کسی است که عیب زیر دستانش را بپوشاند نه این که برای یافتن عیوبشان تجسس کند و عیب هایشان را برملا کند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۵
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

اگر رئیس اداره هستی و یکی دو خطا از زیر دستت دیدی ، به روی خودت نیاور و به رخ او نکش . وقتی او دید در عین اینکه تو می توانستی همه عیب هایش را کشف کنی ، اصلا به عیوبش نگاه نکرده ای و اگر هم عیبی را متوجه شدی ، به روی خودت نیاورده ای و باز هم به او ابراز اعتماد می کنی ، خودش اصلاح می شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۵
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

مدیر یعنی مدارا کن و هرکس با زیر دستانش بهتر مدارا کند مدیر بهتری است. وقتی مدارا کرد ، آن ها عبد و مطیع او می شوند و از دل و جان برایش کار می کنند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۴
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

حق رعیت بر والی این است که در رابطه با آن ها سعه صدر به خرج دهد و سینه اش باز باشد و آن ها را خوشحال کند . حق والی بر رعیت این است که اطاعت کند و چون و چرا و گله و شکایت نکند . اگر یکی از این ها به هم بخورد و یکی حق دیگری را رعایت نکند ، بلایی در آن قوم پدید می آید که آن را زیر و رو می کند. پس از خدا بخواهید که هم والیانمان را والی شایسته قرار دهد و هم رعیت فرمان ببرند. اگر تو درست وظایف رعیت بودنت را عمل کردی ، اگر والی بد هم باشد خدا او را عوض می کند . اگر این دو حق رعایت شود ، در آن جا خدا و پیامبر و ائمه علیم السلام و همه حق دیده می شوند . ائمه فرمودند : اگر حق ما را رعایت نکنید و ما را اذیت کنید خداوند سلطانی را بر شما حاکم می کند که به شما رحم نخواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۴
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه امیرالمومنین علیه السلام می فرماید :  از بزرگترین حقوقی که خداوند مراعات آن را واجب نموده است ، حق والی بر رعیت و حق رعیت بر والی است که ار هر دو حقوق یکدیگر را ادا کنند ، همه چیز اصلاح می شود ؛ اما اگر یکی از این دو حق دیگری را رعایت نکند ، یعنی والی برای رعیت خیرخواهی نکند و درصدد تامین احتیاجاتش نباشد و یا رعیت از والی اطاعت نکند ، همه چیز بر هم می ریزد و مثل زمینی که سه بار شخم بزنند ، همه چیز خراب و ویران می شود . هر کس در زندگی خود سرپرستی عده ای را بر عهده دارد ، مثل افراد خانواده اش یا کارگران و کارمندانش و متقابلا خودش هم سرپرستی دارد ، مثل پدر یا مربی یا رئیس ؛ پس هم والی است و هم رعیت.این فرمایش امیرالمومنین علیه السلام در مورد همه کس صادق است ، یعنی باید هم حق رعیت هایش را رعایت کند و هم حق والی هایش را . همه خلق رعیت خدا و محمد و آل محمدند علیهم السلام . خدا نکند کسی از والی خود غیبت کند یا به جای مدارا با رعیتش پرده دری کند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۱
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

خیلی مشغول مکاشفات نشوید که عمرتان تلف می شود.کاری را که می کردید ، ادامه دهید تا رشد کنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۳
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

اهل الکرامة محجوبون ؛ کسی که سرش به کرامت گرم شده ، از مقصد حقیقی غافل مانده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۳
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

بعضی با مکاشفات و چهله گرفتن ، پشت در می مانند و راه آن ها سد می شود.اگر در راه خوابی یا مکاشفه ای رخ داد ، حواست پرت نشود . این ها آجیل راه است . راهت را ادامه بده و تمام حواست به صاحبخانه باشد و خودت را نبین.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۲
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

در آیات ۱۱۱ تا ۱۱۵ سوره مائده است که وقتی حضرت عیسی حواریون را به راهش دعوت کرد ، آن ها از او کرامت خواستند.عیسی گفت : شما هم دنبال کرامت هستید ؟ از خدا بپرهیزید.البته وقتی اصرار کردند ، برای اطمینان قلبشان خواسته ی آن ها را عملی کرد ولی انتظار بیشتری از آن ها داشت.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۱
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

اهل بیت علیهم السلام هدفشان دعوت به حق تعالی و تربیت انسان های کامل بوده است و بنای معجزه و کرامات نداشتند و این اشتباه است که تمام فضائل آن ها را در کرامات ظاهری خلاصه کنیم.البته گاهی حق تعالی به دست آنها معجزه و کرامتی ظاهر کرده است ولی آن ها دوست داشتند مردم کاملا متوجه حق تعالی باشند و مراقب بودند مبادا به خاطر کرامات ایشان ، مردم از او غافل شده و متوجه بندگان او شوند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۰
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

رزق ، مقدر و مقسوم است و رزاق خداست رزقمان هنر ما نیست و حرص و تقلای ما آن را زیاد نخواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۵۸
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

آرام به طرف دنیا بروید ، خدا اگر خواست زیادش را میدهد . مقدار رزق به تقلای فرد بستگی ندارد .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۱۱
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

حتی یک ساعت به فکر رزقت نباش ، به دنبال کسب و کار هم که می روی بدان که در رزق ، فاعل تام ، خدای متعال است ، ان الله هوالرزاق ذوالقوة المتین : هر آینه خداوند همان روزی دهنده نیرومند و محکم کار است .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۱۰
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

رزق دو گونه است ، یکی آن که تو را طلب میکند و یکی آن که تو در طلب او هستی و عاقبت به تو نمی رسد ، جز آن چه در طلب توست . رزق روحی هم همین طور است .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۱۰
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

خداوند امور دنیای بندگان را خود متکفل و متعهد گردیده و از آنها پرداختن به امور آخرت (شکر عطایای خدا) را خواسته است ، اما بندگان به تلاش در تهیه ی دنیایشان پرداخته اند ، گویا خداوند توانایی برآوردن نیازشان را ندارد! و از آخرت باز مانده اند و آن را به خدا محول کرده اند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۹
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

اگر امور دنیوی خود را به خدا واگذار کنی ، امور اخروی را نیز خدا تامین خواهد کرد ، اما اگر بخواهیم امور دنیایی خود را با تقلای خودمان تامین کنیم ، ضمن این که چون رزق مقدر و مقسوم است ، تقلای بی هوده و بی ثمری است ، آخرتمان را هم تباه کرده ایم .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۸
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

تا به حال هر چه خدا برای تو بریده بود ، به تو رسیده است و غیره از آن به تو نرسیده است . خیالت راحت باشد که هیچ مال غیر را نخورده ای و فقط رزق خودت را خورده ای . از این به بعد هم همین طور هست. اگر به این حقیقت اعتماد کنی و یقین بیاوری ، دیگر تقّلای بی هوده و تعدّی به دیگران نمی کنی، کار کردنت هم از آن پس تنها به قصد فرمان بردن از خدا خواهد بود ، نه به این گمان که کارت سبب رزق تو است .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۷
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

تابه حال آنچه رزقت بوده ، مصرف کرده ای و آنچه رزقت نبوده ، به تو نرسیده است . حتی آنچه را از راه حرام تهیه کردی و خوردی ، حرص و تقلایت آن را نجس کرد ، و الّا اگر صابر بودی ، همان رزق از راه حلال همان وقت به دستت می رسید.پس زاهد حقیقی تو هستی،چون ذره ای بیش از رزق خود نخورده ای . از این به بعد هم همین طور خواهد بود پس نه نسبت به گذشته قصه داشته باش و نه نگران آینده باش .

هرچیزی که به تو نرسیده ، بدان که از اول مال تو نبوده است .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۶
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

غم و شادی های دنیا را اگر منها کنیم ، چیزی نمی ماند و طلبی نداری.   تا حالا هرچه بنا بوده،به ما رسیده است و هرچه مال ما نبوده ، نرسیده است.بعد از این هم همین طور است {قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا} : بگو جز آنچه خداوند برای ما مقدر نموده،به ما نمی رسد.{ما اصابک لم یکن لیخطئک و ما اخطئک لم یکن لیصیبک} : آنچه به تو رسید نمی شود از تو بگذرد و نرسد ، وآنچه از تو رد شد و به تو نرسید ، نمی شد به تو برسد .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۴
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

خدا قبل از از عالم تشریع ، رزقی را برای بنده ای مثلا در روز ماه رمضان بریده است . حالا او در روز ماه رمضان فراموش می کند که روزه است و آن غذا را میخورد ، بعدا یادش می افتد که روزه بوده است . نه روزه اش باطلل است و نه قضا دارد . این خدا بود که این فراموشی را بر او مسلط کرد تا رزقی را که برای او مقدر کرده بود ، به او بخوراند .حضرت رضا علیه السلام می فرمایند : {وقتی خداوند امری را اراده کند ، عقل عبد را میگیرد و آن کار را به دست او جاری میکند ، بعد عقلش را به او باز می گرداند.} بسیاری از خیراتی که خدا به ما رسانده ، اینگونه بوده است و الّا اگر به عقل خودمان بود ، آن کار را نمیکردیم .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۳
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است ، ولی ما روزی سال های بعد را هم میخواهیم ، درحالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۲
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

اگر غلام خانه زادی پس از سال ها بر سفره صاحب خود نشستن و خوردن ،روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت میکند . بعد از عمری روزی خدا را خوردن ، جا ندارد برای روزی فرادیمان غصه دار و نگران باشیم .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۱
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

دندان طمع دنیا و آخرت را بکن ، ولی هرچه خدا عطا کرد ، بپذیر.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۸
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

دوست اهل بیت علیهم السلام دست به دهان است ، چیزی گیرش آمد ، به قدر نیاز میخورد و بقیه را می بخشد ، چیزی ذخیره نمیکند .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۷
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

انسان اول غرق طبیعت است و حلال وحرام سرش نمیشد وهرچه می رسد میخورد . بعد می فهمد که حلال و حرامی هست و در پی رزق حلال  می افتد . بعد می فهمد که اگر دنیا به قدر رفع ضرورت استفاده کند ، مثل {اکل میته} که برای فردی که از گرسنگی در معرض مرگ است جایز می باشد ، برای او هم جایز خواهد بود . بعد می بیند که خدا چنان بر خلقش مسلط است که روزی حرام به آن ها نمی دهد ، لذا هرچه که خدا برای او پیش آورد را رزق حلال می داند و بی دغدغه می خورد و استفاده می کند .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۶
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

از داده های خدا آن چه را که می بینی ، بزرگ تر است و لاحد است .ان شاالله هرچه را لطف فرموده است خودش نشانمان بدهد. هرچه اندازه خود ما بزرگتر بشود ، مقدار بیشتری از عطایای خدا را میبینیم. خداوند به غیر حساب داده است. یعنی بی حد و اندازه داده است و از آن چه داده از ما حساب نمی کشد . ما هم حساب نمی کردیم که چنین روزگاری برای ما پیش آید و بی حساب به ما بدهد .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۳
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

{ ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب }  همانا خداود هرکس را که بخواهد بی حساب روزی میدهد . به غیر حساب سه معنی دارد :

۱- آن چه را میدهد ، به این حساب نبوده که در قبال حسناتی باشد که انجام داده ای

۲- از آن چه داده ، حساب نمیکشد .

۳- بی اندازه و بی حساب و زیاد می دهد.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۲
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

خدا در مورد روزی ای که به مومنین داده است ، از ان ها حساب نمیکشد و سوال نمیکند،بلکه از دلشان و محبتشان که امانت خدا نزد مومن است ، سوال میکند که به چه کسی سپرده اند . حالا که خدا از روزی سوال نمیکند ، تو هم از او سوال نکن ، چون دستور دادن به صاحبخانه عیب است . گله و شکایت هم نکن . اگر هم یک وقت از دهانت پرید ، زود استغفار کن.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۱
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

قرآن فرمود : من قدر علیه رزقه فلینفق : هر کس روزی اش تنگ شد پس باید از همان چیزی که دارد انفاق کند.امیرالمومنین علیه السلام فرمودند : اذا املقتم فتاجروا الله بالصدقه : هنگامی که فقیر شدید ، پس با صدقه دادن با خدا تجارت کنید ، صدقه کلید رزق است .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۴۹
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

حاج اسماعیل دولابی :

پیامبر اکرم فرمودند : انا و علی ابوا هذه الامة : من و علی دو پدر این امتیم.فرزندان بر سر سفره پدرشان رزق میخوردند و از پدرشان ارث می برند.مگر ندیدی که حضرت امیر علیه السلام به در خانه های نیازمندان غذا میبرد؟ حالا این کار را نمی کند؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۴۷
مرحوم حاج اسماعیل دولابی

اگر باغبان تخمی می‌کارد و نهالی را آبیاری و مراقبت می‌کند و کار خطیر حفظ و نگهداری از آن را تا تبدیل شدن به درختی تنومند عهده‌دار می‌شود، به خاطر مطلوبیّت و ارزشی است که میوه‌های شیرین و گل‌های زیبا و معطّری که از آن درخت به ثمر می‌رسد، نزد وی دارد.

خداوندگار عالم نیز به خاطر ارزش و مطلوبیّت اولیای خدا و انسان‌های کامل که گلهای معطّر و میوه‌های شیرین درخت آفرینش‌اند، به ایجاد باغ عالم خلقت و کاشتن تخم نسل بشر و روزی دادن و مراقبت کردن و بالنده ساختن آن پرداخت.

همان‌گونه که حجم گلها و میوه‌های به دست آمده در یک باغ، در مقایسه با وسعت باغ و حجم ریشه و تنه و ساقه و برگهای درخت، اندک است، انسانهای کامل و اولیای خدا نیز در عالم نادر و معدودند.

۲/ در عین خوش‌طعمی میوه‌ها و خوشبویی و زیبایی گلها، تنوّع میوه‌ها از نظر شکل و اندازه و طعم، و گوناگونی گلها از نظر صورت و عطر، واقعیّتی انکارناپذیر است. اولیای الهی نیز از یک سو به مصداق «لا نُفَرِّقُ بَینَ اَحَدٍ مِنهُم» و «کُلُّهُم نورٌ واحِد» همه والا و گرانمایه‌اند و از سوی دیگر به مصداق «تِلکَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلی بَعض» و « لَقَد فَضَّلنا بَعضَ النَبیینَ عَلی بَعض»، در مراتب متفاوتی از کمال قرار داشته و هر یک از مرتبه‌ای از کمالات الهی برخوردار می‌باشند.

۳/ متأسّفانه اکثریّت خلق که اسیر حواسّ ظاهری و ادراکات مُلکی می‌باشند، گمان می‌برند که کمال اولیای الهی در خوارق عادات و کشف و کراماتی است که از ایشان سر زده است و لذا آنان که علاقمند به یکی از اولیا می‌باشند اغلب برای اثبات عظمت آن ولیّ، در پی جمع‌آوری و نقل و ضبط کشف و کرامات برای وی بوده و نیز کسانی که در پی شناسایی اولیا بر می‌آیند، اغلب از کشف و کراماتی که از آن ولیّ سر زده است می‌پرسند و معیار بزرگیِ اولیا را میزان کشف و کرامات صادره از آنها می‌دانند. در حالی که کشف و کرامات و قدرتهای باطنی نه تنها دلیل مراتب کمال و معرفت اولیا نیست، بلکه دلیل حقّانیّت راه و صحّت عقاید آنان نیز نمی‌باشد، زیرا بسیاری از این کشف و کرامات و خوارق عادات، از مرتاضان دارای عقاید غیرالهی نیز سر می‌زند.

در سیر الی الله آنچه شخص را بالا می‌برد، اقرار و تن دادن به فقر و موت و فناست و هرچه سالک در این مسیر پیشرفته‌تر باشد قدرت‌نمایی کردن در دستگاه خدا و به نیروهای باطنی، در جریان امور دخل و تصرّف کردن را بیشتر قبیح و زشت می‌شمارد و از نقش‌آفرینی و اظهار فضل و قدرت، بیشتر دست می‌شوید. از سوی دیگر با راه یافتن به پشت پردة ظاهر، هرچه در عالم رخ می‌دهد را فعل الهی و در اوج حکمت و درستی می‌بیند و هیچ چیز نابه‌جایی مشاهده نمی‌کند تا با استفاده از قدرت باطنی خود آن را جابه‌جا نموده و تصحیح کند. بر این اساس هیچ‌گاه با توجّه و تدبیر، اِعمال قدرت نکرده و دست تصرّف در امور عالم دراز نمی‌کند. تنها در موارد نادری احتمال اِعمال قدرت از سوی آنان وجود دارد که بدون توجّه و تدبیر شخصی، خدای متعال به دست آنان امری را جاری سازد و یا از جانب پروردگار مأمور به انجام آن شوند.

بنابراین اولیای الهی هرچه بزرگتر و کاملتر بوده و از ظرفیّت باطنی بیشتری برخوردار و در مراتب بلندتری از معرفت قرار داشته باشند، دیرتر ظرف وجودشان لبریز شده و کمتر امور خارق العاده از آنان ظهور می‌یابد. یکی از عظمتهای عزیزی که این سطور به یاد او نگاشته می‌شود در این بود که در اوج عظمت و قدرت، کمترین اِعمال قدرت از وی سر زد و بزرگترین کرامت وی، مشغول نشدن خود و مشغول نکردن خلق به کرامات و اظهار قدرتهای خارق العاده و گُم بودن و مخفی ساختن خویش در پرده‌ی همانندی با عموم خلق بود.

در اینجا تذکّر مختصر این نکته خالی از فایده نیست که اقبال جامعه‌ی تشنه‌ی معنویت ما در سالهای اخیر به ابعاد عرفانی و معنوی اسلام، به صورت روی آوردن کم‌سابقه به مطالعه‌ی احوال بزرگان وادی معرفت تجلّی یافته است. امّا جای تأسّف است که برخی از اهل قلم، سیمای بسیاری از بزرگان را تنها در آیینه‌ی کشف و کرامات ایشان که مرتبه‌ی نازله‌ی وجودی اولیاست محدود کرده و مقامات بلند معنوی و معرفتی ایشان را که عظمت واقعی اولیا در آنهاست زیر پرده‌ی آنچه حتّی از مرتاضان اهل ضلال نیز قابل صدور است مخفی ساخته‌اند و از این راه، هم به آن بزرگان ظلم نموده و هم جامعه را به سویی سوق داده‌اند که معیار حقّانیّت را کشف و کرامات بپندارند و در نتیجه آنها را در معرض این خطر قرار داده‌اند که با مشاهده‌ی چند کشف و کرامات از مدّعیان دروغین کمال و معرفت، به دام آن شیّادان بیفتند.

۴/ برای آنان که به خلوتگاه معرفت و انس با خدا راه یافته و به شرف «اَنَا جَلیسُ مَن جالَسَنی» نایل گشته و در شمار اولیای الهی درآمده‌اند، نه شناخته شدن و شهرت در بین مردمان اندک جذّابیّتی دارد و نه اشتغال به روابط ظاهری با دیگران که به بهای بازماندن از خلوتها امکان‌پذیر است، مطلوبیّتی دارد. لذا آنچه مطلوب اوّلیّه و روال اصلی کار اولیای خداست، ناشناخته و مخفی زیستن و مقامات بلند خویش را در جامة مدارای با خلق پوشاندن و خویشتن را به رنگ مردم عادی درآوردن و در بین خلق گُم زیستن است. از سوی دیگر به این خاطر که جهل خلایق سبب می‌شود حرمت اولیای خدا را حفظ نکرده و ادب حضور در محضر ایشان را مراعات ننمایند، خداوند نیز این گوهرهای گرانبهای گنجینة آفرینش را از دیدگان عموم مخفی می‌دارد و به مصداق «اولیائی تَحتَ قبابی لا یعرفهم غیری» آنها را از دسترس گوهرناشناسان و گوهرشکنان خارج می‌سازد. امّا آن‌گاه که هدایت خلق و پرورش یافتن انسانهای مستعدّ در مسیر کمال، مستلزم راهنمایی و دستگیری آشکار ایشان به دست یکی از اولیای الهی می‌شود، خداوند فرمان «فَاصدَع بِما تُؤمَر» صادر می‌کند و به یکی از اولیای خویش امر به آشکار ساختن خود می‌دهد و آن ولیّ نیز که در جذبه‌ی محبّت خداوند، چیزی جز عمل به دلخواه محبوب نمی‌طلبد، فرمان می‌پذیرد و گوشه‌ای از ردای اختفاء را کنار می‌زند و در حدّ ضرورت و نه به تمامه، اندکی از جمال معنوی خویش را آشکار می‌سازد و به هدایت و ارشاد مستعدّان کمال می‌پردازد. انبیای الهی و ائمّه‌ی معصومین، علیهم افضل صلوات المصلّین، و در پی آنان، دست‌پروردگان برجسته‌ی مکتب وحی و ولایت مصادیق این قاعده‌اند.

در روزگار غیبت حضرت ولیّ عصر، ارواحنا فداه، در عصر ما، هر چندگاه یک بار، یکی از دوستان و تربیت یافتگان برجسته‌ی مکتب عشق و ولای آن بزرگوار، برای هدایت و دستگیری مستعدّان و طالبان کمال، به اذن و امر آن حضرت، گوشه‌ی جامه‌ی اختفای خویش در خلق را کنار زده و جلوه‌ای از کمال و جمال خود را آشکار ساخته و تشنگان معنویت و فضیلت را به مکتب خویش راه داده و به تربیت و تکمیل نفوس آنان می‌پردازد.

یکی از برجسته‌ترین مصادیق این اولیاء در روزگار ما، آیت حق، مجذوب سالک، عارف واصل، مجمع فضائل شریعت و طریقت و حقیقت، حاج میرزا محمّداسماعیل خان احمد دولابی، رضوان الله تعالی علیه، بود که چهل روز قبل، در شب دحو الارض، خرقه‌ی خاکی را رها ساخته و از جمع دوستدارانش به سوی جنة اللقاء پر گشود.

سخن گفتن و قلم زدن در مورد اولیای الهی، با توجّه به اینکه حتّی اولیایی که به امر خدا خود را ظاهر می‌سازند، نه تمام، بلکه تنها گوشه‌ای از کمالات معنوی خود را که لازمه‌ی ارشاد خلق است آشکار می‌کنند و نیز با عنایت به اینکه همان بخش آشکار شده را هر کس در حدّ معرفت خویش تحلیل کرده و می‌فهمد، کاری است بس دشوار و محکوم به نارسایی و نقصان، براین مبنا نگارندة این سطور، گرچه سالهای متمادی توفیق درک محضر آن بزرگوار نصیبش بوده، معترف است که هرچه در نگارش این مختصر اهتمام ورزد، از ادای حقّ آن عزیز سفرکرده و از نگاشتن مطالبی درخور آن عارف بلندمرتبه، عاجز است و اگر نبود تشنگی و اصرار برخی عزیزان، ترجیح می‌داد از گفتن و نوشتن در این زمینه دست بازدارد و با قلم زدن در این باب؛ عِرض خود نبرده و مایه‌ی زحمت و جفائی در حقّ آن عزیز نشود.

در رابطه با سابقه‌ی سلوکی آن بزرگوار، بهترین بیان، همان مطالب موجزی است که در مقدّمه‌ی کتاب گرانمایه‌ی «مصباح الهدی» که حاوی سخنان و آموزه‌های عرفانی آن بزرگوار است، از زبان ایشان ذکرگردیده است. لذا به نقل عین آن می‌پردازیم:

«در ایّام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرّف شده بودم. در آن زمان به شدّت تشنه  ‎ی علوم و معارف دینی بودم و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم، ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری نداشت که بتواند در کارها به او کمک کند، با ماندنم در نجف موافق نبود. در حرم امیرالمؤمنین علیه  ‎السّلام به حضرت التماس می   ‎کردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن‌قدر سینه‎ام را به ضریح حضرت فشار می‎دادم و می‎مالیدم که موهایش کنده و تمام سینه‎ام زخم شده بود. حالم به گونه‎ای بود که احتمال نمی‎دادم به‎ ایران برگردم. به خودم می‎گفتم یا در نجف می‎مانم و مشغول تحصیل می‎شوم یا اگر مجبور به بازگشت شوم، همین‎جا جان ‌می‎دهم و می‎میرم. با علماء نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوّزی برای ماندن در نجف از آنها بگیرم، به من گفتند که وظیفه‎ی تو این است که رضایت پدرت را تأمین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماس‎هایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسّل شدنم به علماء مرا به خواسته‎ام رساند. تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرّف شدیم. در حرم حضرت اباعبدالله علیه‎السّلام در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هر چه را می‎خواستم، به من عنایت کردند؛ به طوری که هنگام مراجعت حتّی جلوتر از پدرم و بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم.

در ایران اوّلین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات به منزل ما آمدند، دو نفر آقا سیّد بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمی‎گشتم، جلوی در اتاق پرده‎ها کنار رفت و حالت مکاشفه‎ای به من دست داد و در حالی‎ که سفره دستم بود، حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم. دیدم بالای سر ضریح امام حسین علیه‎السّلام هستم و به من حالی کردند که آنچه را می‎خواستی، از حالا به بعد تحویل بگیر. آن دو آقا سیّد هم با یکدیگر صحبت می‌کردند و می‌گفتند او در حال خلسه است. از همان‌جا شروع شد؛ آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه‎ی اباعبدالله علیه‎السّلام بود و اشخاصی که به آنجا می‎آمدند، بی آن ‎که لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند، می‎گریستند. در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه‎السّلام کار به گونه‎ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملاّ آقاجان، مرحوم آیت‎الله شیخ محمّدتقی بافقی و مرحوم آیت‎الله شاه‎آبادی، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم، با علاقه‎ی خودشان به آنجا می‎آمدند.

بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند. اوّلین فرد آیت‎الله سیّد محمّد شریف شیرازی بود. همراه او بودم تا این‎ که مرحوم شد. وقتی جنازه‎ی او را به حضرت عبدالعظیم بردیم، آیت‎الله شیخ محمّدتقی بافقی آمد و بر او نماز خواند. من که دیدم شیخ هم بر عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگ‎‎تر است، جذب او شدم؛ به گونه‎ای که حتّی همراه جنازه به قم نرفتم. خانه‎ی شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمّدتقی بافقی مرتبط بودم تا این‎ که او هم مرا تحویل آیت‎الله شیخ غلامعلی قمی‎ -‌ ملقّب به تنوماسی- داد. من هم که او را قشنگ‎تر دیدم، از آن پس همراه وی بودم. در همین ایّام با آیت‎الله شاه‎آبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم. تا اینکه بالأخره به نفر چهارم [آیت‎الله شیخ محمّدجواد انصاری همدانی] برخوردم که شخص و طریق بود. او با سایرین متفاوت بود. چنین کسی از پوسته‎ی بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جایی از عالم است. او دین ندارد و در وادی توحید به سر می‎برد؛ یک استوانه‎ی نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همه‎ی اهل بیت علیهم‎السّلام در آن میله‎ی نور قابل وصول است.

اوّل، اهل عبادت، ‌مسجد رفتن، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم. بعد اهل توسّل به اهل‎ بیت علیهم‎السّلام و گریه و عزاداری و اقامه‎ی مجالس ذکر اهل بیت علیهم‎السّلام شدم. تا اینکه در پایان به شخص برخوردم و به او دل‌ دادم و از وادی توحید سر در آوردم. خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاس‎ها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد، ولی کاری کرد که هیچ‎ جا متوقّف نشدم، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم. در طول این دوران همیشه یکّه‎شناس بودم و به هر کس که دل می‎دادم، خودم و زندگی و خانواده‎ام را قربان او می‎کردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل می‎داد و من که وی را بالاتر از قبلی می‎دیدم، از آن پس دور او می‎گشتم.

به هر تقدیر، همه‎ی عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین علیه‎السّلام بود. از راه سایر ائمّه هم می‎توان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیه‎السّلام خیلی سریع انسان را به نتیجه می‎رساند. چون کشتی امام حسین علیه‎السّلام در آسمان‎های غیب خیلی سریع راه می‎رود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد می‎رسد».

همان‌گونه که در سخن آن عزیز تصریح گردیده، اصلی‌ترین نقش را در تربیت عرفانی ایشان، حضرت آیت الحق و العرفان «محمّدجواد انصاری همدانی»، قدّس الله نفسه الزّکیّه، ایفا نموده است، که اخیراً شرح مختصری از زندگانی و احوال ایشان در قالب کتابی به نام «در کوی بی‌نشانها» انتشار یافته است. گرچه در مکتب آیت الله انصاری همدانی، رضوان الله علیه، بزرگان متعدّدی پرورش یافتند که هر یک در وادی کمال وزنه‌ای سنگین به شمار می‌آیند، امّا آن‌گونه که خود آن استاد بیان داشته‌اند، در طیّ مدارج کمال، هیچ‌یک به پای مرحوم دولابی، قدّس الله سرّه، نرسیده‌اند.

درک و سخن گفتن از مقامات بلند معنوی و عرفانی مرحوم دولابی امری است که راقم این سطور آن را در حدّ خویش نمی‌بیند و زمینه‌ی درک و پذیرش آن نیز در اذهان اغلب اشخاص وجود ندارد؛ لذا نگارنده سکوت در این باب را در این مقال اولی دانسته و تنها به ذکر گوشه‌هایی از سبک تربیتی و حال و هوای جلسات عرفانی آن بزرگ بسنده می‌کند.

مرحوم حاج میرزا محمّداسماعیل دولابی به منظور تربیت و ارشاد تشنگان زلال معرفت، قریب چهل سال در تهران جلسات هفتگی متعدّد را اداره کرد که در آنها مردان و زنان از اقشار گوناگون، از نوجوانان و جوانان گرفته تا کهنسالان و سالخوردگان، از روحانیّون گرفته تا تحصیل‌کرده‌های دانشگاهی، از دانش‌آموزان دبیرستانی گرفته تا اساتید حوزه و دانشگاه، از افراد کاملاً غیر سیاسی گرفته تا طرفداران و فعّالان جناح‌های متضادّ سیاسی، فارغ از هرگونه تفاوتهای خلقی، با یگانگی و صفا در کنار هم نشسته و از زلال معارف ولائی و توحیدی که ار عالم غیب به وساطت وجود استاد و به زبان آن بزرگوار به سوی طالبان حقیقت و معنی جاری می‌گشت سیراب می‌شدند.

چکیده‌ای از آموزه‌های استاد در جلسات مزبور در اواخر عمر ظاهری ایشان، در قالب کتاب ارزشمند «مصباح الهدی» در نگرش و روش اهل محبّت و ولا تنظیم و پس از ملاحظه و تأیید ایشان توسّط نشر سفینه انتشار یافت. همچنین متن پیاده شده‌ی نوار پانزده جلسه از بیانات ایشان در قالب کتاب «طوبای محبّت» توسّط انتشارات فکرآوران منتشر شده است. دو کتاب مزبور، که اوّلی مشروح‌تر و فراگیرتر و دومی مختصرتر و محدودتر است، می‌توانند به سوی معارف زلال و دلنشینی که در جلسات مرحوم دولابی عرضه می‌شد دریچه‌ای بگشایند.

از ویژگی‌های مکتب تربیتی و سبک جلسات مرحوم دولابی، رضوان الله تعالی علیه، به موارد زیر می‌توان اشاره کرد:

الف) محور اصلی در نگرش و روش عرفانی آن بزرگوار، محبّت خدا و خوبان خدا بود و چنان اشخاص را شیفته‌ی جمال الهی و حسن و نیکویی پیامبر اکرم و اهل بیت کرامش علیهم‌السّلام می‌کرد که به سهولت از دام جاذبه‌های دنیوی و حتّی اخروی می‌رهیدند و تمامی آرمان و اندیشه‌ و تلاش و همّت ایشان بر تقرّب و وصال خدا و خوبان خدا متمرکز می‌شد.

ب) در مجالس آن بزرگوار چنان روح توحید در وجود حاضران دمیده می‌شد که جز خدا، احدی را در عالم مؤثّر نمی‌دیدند و با ایجاد محبّت و حسن ظن و اعتماد به خدا و خوبان خدا، تمامی مقدّرات الهی را به شیرینی و با دل شاد پذیرا گشته و رضا و شکر بر تمامی وجودشان حاکم می‌شد.

ج) در پرتو محبّت و حسن ظنّ به خدا و خوبان خدا، در جلسات آن بزرگ، یأس و ناامیدی از وجود هر شکست خورده‌ی در عرصه‌ی امور دنیوی و از روح و جان هر از پای فتاده‌ی در مصاف با نفس و شیطان و امور معنوی، زایل و روح امید و نشاط در ادامه‌ی راه حیات و طیّ طریق عبودیّت در کالبد حاضران دمیده می‌شد.

د) فضای معرفتی حاکم بر جلسات آن بزرگ به نحوی بود که به تعبیر خود آن عزیز، همه را دست خالی می‌کرد و از هر کس هرچه را داشت می‌گرفت. اگر شخص کوله‌باری از گناهان و معاصی بر دوش خود احساس می‌کرد چنان حقیقت استغفار در روح و جانش جریان می‌یافت و غفّاریّت خدا را مقدّم بر استغفار خویش می‌دید که تردید در بخشیده و پاک شدن خود از گناهان را سوء ظنّ به خدا و بی‌ادبی به حضرت حق مشاهده می‌کرد و اگر کوله‌باری از طاعات و عبادات بر دوش داشت، از یک سو چنان کرده‌های خود را در برابر عظمت حقِّ خدا حقیر و ناچیز می‌یافت و از سوی دیگر آن‌سان حول و قوّه و پیکر و نیروی خود را در حول و قوّه‌ی الهی فانی و خود را در طاعات و عبادات خویش بی نقش و سهم و همه را به مصداق «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»، کارِ خدا می‌یافت که کوله‌بار خویش را از کمترین طاعت و عبادت تهی می‌دید.

هـ) تکیه‌ی اصلی آن بزرگ در سلوک الی الله بر محبّت و عشق بود و به استناد حدیث اولواالالباب که متن آن در بخش مسیر سلوک کتاب شریف «مصباح الهدی» آمده است، روش اهل تحصیل و ریاضت و عبادت را توصیه نمی‌فرمود، به این خاطر که اغلب، فرد را مغرور علم و عمل خویش ساخته و در نتیجه سالک، بیشتر، خود را رونده می‌بیند و کمتر به اینکه خدا برنده‌ی اوست توجّه می‌کند. ایشان معتقد بود که آن مقدار از سختی و شداید را که شخص برای تعالی و تکامل نیاز دارد، خداوند به طور طبیعی در جریان زندگی او پیش می‌آورد و اگر انسان شداید و مصائب زندگی خود را با روح تسلیم و رضا، به گوارائی پذیرا باشد و در ارتباطات خود با دیگران براساس محبّت و اخلاق شایسته رفتار کند و تکالیف معمول شرعی خود را انجام داده و حلال و حرام الهی را مراعات کند و در حدّی که رغبت و شوق دارد به صورت متعادل به مستحبّات بپردازد، به کمال نایل می‌شود و نیازی به تدارک و تحمیل ریاضات خاص و تصنّعی نخواهد داشت. لذا روش تربیتی آن بزرگ با زندگی معمول شخص در جامعة کنونی کاملاً قابل جمع بود و همچون روش برخی اهل ریاضت و خلوت و چلّه‌نشینی و …، فرد را از جریان عادی زندگی خارج نمی‌کرد.

و) زیبابینی و مثبت‌نگری و تمرکز در جنبه‌های مثبت همه‌چیز، روحیّه و نگرشی بود که در جلسات مرحوم دولابی به حاضران القاء می‌شد و در اثر آن، افراد می‌آموختند که چگونه در دل هر تلخی و مرارت، شیرینی و حلاوت، و در درون هر عُسر و سختی، یُسر و راحتی، و در دل هر آشفتگی و پریشانی، حکمت و نظام‌مندی را کشف کنند و بدین‌گونه علاوه بر اینکه همه‌ی آتش‌های عالَم، بر آنها گلستان ‌شود، به آمادگی لازم برای راه یافتن به زیبایی‌های بزرگتر هستی، و شهود جمال مطلق الهی و تجلیّات اعظم آن، یعنی انوار مقدّس معصومین: نایل شوند.

ز) فضای لطیف جلسات مرحوم دولابی چنان روح‌نواز و آرامش‌بخش بود که به هر خسته‌جانِ از راه رسیده‌ای که در تعارض‌ها و کشاکش‌های دنیوی، توان و طراوت روحی خود را باخته و به تعب و رنجوری دچار گشته بود، آرامشی وصف ناشدنی و طراوتی تصوّرناپذیر می‌بخشید و لااقل شخص را در ساعاتی که در جلسه حضور داشت، از غم گذشته و نگرانی آینده رها می‌ساخت و به روح او امکان تنفّسی نشاط‌بخش می‌داد. فضای جلسات آن یار سفرکرده به گونه‌ای بود که اساساً زمان در آن احساس نمی‌شد و هرچه هم به طول می‌انجامید هیچ‌یک از حاضران اندکی خستگی در خود احساس نمی‌کرد.

ح) فروتنی و تواضع، محبّت و صمیمیّت، چهره‌ی باز و سیمای متبسّم از یک سو، و هیمنه و شکوه و عظمت و هیبت خدایی مرحوم دولابی از سوی دیگر، آیینة جمال و جلال الهی بود که هر بیننده‌ای را از یک سو جذب و شیفتة او نموده و از سوی دیگر به اجلال و تعظیم وا می‌داشت.

ط) زبان بی‌تکلّف و به دور از اصطلاحات مرحوم دولابی، در عین تو در تو بودن و عمق توصیف ناشدنی کلام وی، این امکان را فراهم می‌ساخت که هم نوجوانان و تازه‌واردان به فضای جلسات، احساس کنند برای فهم آنچه ایشان بیان می‌کرد، با دشواری مواجه نیستند و در نتیجه در حدّ خود، از آن بهره‌مند شوند،‌ و هم راه‌یافتگان و سالکان پرسابقه و عالمان و فرهیختگان پرمایه، از بیانات وی، گوهرهای ناب معرفت به دست آورند. نگاه عمیق و عبرت‌آموز مرحوم دولابی، این امکان را برای وی فراهم ساخته بود که از ساده‌ترین رخدادها و پدیده‌های این عالم، بلندترین درس‌های معرفت و حکمت را بیاموزد و با اشاره به آنها، دست‌پروردگان خود را نیز به برخورداری از چنین دید و نگاهی رهنمون شود.

ی) آنچه برشمردیم اندکی از خصوصیات بی‌شمار محضر پیر بزرگوار وادی محبّت و شیر شرزه‌ی عرصه‌ی معرفت، مرحوم حاج میرزا محمّداسماعیل خان احمد دولابی بود که در این مختصر می‌گنجید. در پایان بر این نکته تأکید می‌کنم که بهترین راه شناخت آن عزیز، غوّاصی در بحر بیکران آموزه‌های اوست که فشرده‌ی سامان یافته‌ی آنها را در کتاب گرانقدر «مصباح الهدی» می‌توان ملاحظه نمود.

خوشبختانه نوارهای صوتی و تصویری فراوانی از جلسات آن عزیز باقی مانده است که قسمت اعظم آنها در اختیار خانواده‌ی ایشان می‌باشد و امید است با تکثیر و انتشار مجموعه‌ی نوارهای مزبور، هرچه زودتر امکان بهره‌مند شدن از آنها برای جامعه فراهم شود. همچنین امید است مسؤولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، با بهره‌گیری از نوارهای مذکور، به برنامه‌سازی بپردازند که بی‌شک این خدمت ارزشمند، به تقویّت جوّ معنوی و تحکیم محبّت و یگانگی، که جامعه‌ی کنونی به شدّت به آن نیازمند است، کمک شایانی خواهد کرد.

ک) سخن پایانی اینکه مرحوم دولابی در طول سالیان دراز معرفت‌آموزی خود، شاگردان مبرّزی پرورد که موفّق به برداشتن گامهای بلندی در طریق ولایت و توحید شدند. لکن این گرانمایگان علی‌رغم همه‌ی کمالاتی که به هدایت مراد و راهبر خویش بدان دست یافتند، به مراعات ادب، تا زمان حیات ظاهری استاد، کمتر زبان گشوده و در مقام اظهار معارف الهی برآمدند. امید است در شرایط کنونی که مرحوم دولابی رخت از این عالم برچیده و به عالم بقا کوچ نموده است، زمینه‌ای فراهم شود که دست‌پروردگان به مقصد رسیده‌ی استاد، مهر سکوت از لب بردارند و تشنگان زلال معرفت را از تعالیم خویش سیراب سازند. البتّه لازمه‌ی پا به عرصه نهادن این بزرگان، این است که بعضی کسان، از برخی حرکتهایی که زمینه‌ی نفسانی داشته و از آن بوی ادّعای مالکیّت همه‌چیز، حتّی جایگاه معنوی مرحوم دولابی استشمام می‌شود، دست بردارند و عرصه را برای استمرار جریانی که آن بزرگوار ایجاد نمود، خالی کنند و میدان را به وارثان راستین معرفتی و معنوی آن بزرگ واگذارند.

مهدی طیّب(۸۱/۱۲/۱۹)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۴۶
مرحوم حاج اسماعیل دولابی